شهر حلب نه فقط یک شهر در یک کشور جنگ زده بلکه شهری است که سنگینی
آن کفه ی ترازوی سیاسی منطقه را بالا و پایین میکند و مشخص کننده وضعیت
آتی منطقه است .
آنچه که امروز و در پنج سال گذشته
در حلب شاهد آن بودیم بیشتر یک نبرد بین المللی بوده و نه یک نبرد داخلی و
اصولا وقتی نبرد در یک کشور با اهداف سیاسی بین المللی و منطقه ای جهت
تغییر موازین قدرت آغاز میشود ؛ بالطبع نبردهای یکایک روستاها و شهرهای آن
نبردی منطقه ای ست و نه داخلی . و در این بین بعضی مناطق اهمیتی فوق العاده پیدا میکنند . ؛ شهر حلب ام المعارک سوریه و منطقه است .
تحولات حلب در برهه های مختلف زمانی تابعی از تغییرات سیاسی منطقه و میدانی حلب بوده است و این روند همچنان ادامه دارد .
برای
بررسی بهتر مسائل حلب باید این موضوع رو مد نظر قرار داد که این معرکه ،
معرکه ای باز و سیال با ظرفیت تغییر در هر برهه از زمان است .
در هفته های گذشته شاهد تحولات مهمی در نبرد حلب بودیم ؛
بسته شدن مسیر مهم و راهبردی کاستلو توسط ارتش سوریه و قطع ارتباط مسلحین داخل و خارج حلب بواسطه آن ؛؛؛
کودتای نافرجام ترکیه در میانه ی این نبرد ؛؛؛
تلاش انتحارگونه ی مسلحین سوری و غیر سوری برای شکستن محاصره حلب و باز کردن مسیری جدید از جنوب حلب ؛؛؛
ارتش
سوریه از ابتدای تیرماه (1395) حملاتی را از سمت شمال غربی شهر حلب و در
محور حندرات-کاستلو آغاز کرد ؛ همزمان با این عملیات ، عملیات دیگری با چند
روز تاخیر محور دیگری در منطقه خالدیه و مناطق صنعتی اللیرمون در غرب حلب
آغاز شد .
در ابتدا پیشروی ها در این دو محور کند بود
و از آنجا که مسلحین تنها مسیر ارتباطی خود با داخل حلب را در معرض خطر
میدیدند ؛ بشدت در برابر پیشروی ها مقاومت کردند . کمااینکه در ابتدا مزارع
شمالی ملاح چندین بار دست به دست شد .
البته
سماجت سهیل حسن و حضور او بعنوان فرمانده در این محور نشان از عزم جدی ارتش
برای پیشروی داشت ؛ در این حین بارها شاهد موج حملات انتحاری و انغماسی
تروریستها بودیم که با رصد عالی توپخانه و همکاری عالی جنگنده های روسیه هر
بار این حملات با شکست روبرو شد .
در این بین
چیزی که جالب توجه بود ؛ عدم حمایت تلویحی ترکیه از مسلحین خود و در راس
آنها مسلحین ترکمن در شمال حلب بود ؛ بطوری که این گروه تقریبا تنها رها
شده و بار اصلی تلفات ها به دوش این گروه و گروه فیلق الشام افتاده بود . و
جالب تر آنکه احرار الشام نیز بدلیل آنچه که عدم وجود پشتیبانی درست و بی
فایده بودن نبرد و جلوگیری از کاهش روحیه افراد عنوان کرده بود از ادامه
نبرد انصراف داد و یا حضور آنها بسیار کمرنگ شد .
پیشروی
ها در محور کاستلو در شمال و محور خالدیه در غرب حلب پیوسته و آرام ادامه
پیدا کرد و در این بین به ناگاه کودتایی عجیب با طرحی عجیب تر در ترکیه شکل
گرفت ؛ کودتایی درست پس از احتمال و خبرهای عدم حمایت ترکیه از مسلحین تحت
حمایت غرب در سوریه !
این را در نظر داشته
باشید که ترکیه پس از تنش های بوجود آمده با روسیه و قطع روابط بین دو
کشور و در پی ادامه سیاستهای نادرست خود در قبال منطقه روز به روز بیشتر
تحت فشار قرار گرفت . این فشار دو سویه بود ، هم از طرف مخالفان خود و هم
از طرف موافقان .
از اینرو بارها برای عادی سازی
روابط و یا تلطیف فضای بین دو کشور تلاش کرد و شمال حلب فرصتی بود برای
نشان دادن حسن نیت به کشور روسیه و متحدانش و این میتوانست پالسی باشد به
روسیه و و متحدانش و نوعی باج دهی در مسائل منطقه ای به ازای از سر گیری
روابط مجدد .
بررسی آنکه ترکیه با دادن چنین فرصت و
امتیازی به روسیه و متحدانش چه چیزی در ازای آن دریافت خواهد کرد و اینکه
چه خسارتهایی از جانب متحدان غربی و عربی اش متحمل خواهد شد ؛ بماند مجالی
دیگر .
در هر صورت کودتا شکست خورد و نیروهای
ارتش سوریه به پیشروی های خود ادامه دادند و مسیر کاستلو پس از گذشت تقریبا
30 روز از آغاز عملیات و رسیدن نیروهای عملیات کننده در دو محور شمالی و
غربی به یکدیگر بسته و محاصره حلب پس از چند سال کامل شد .
ارتش
سوریه در طول تقریبا 30 روز بین ششم تیر تا هفت مرداد نود و پنج
عملیاتهایی را برای پیشروی در دو محور شمالی و غربی ترتیب داد که در پاره
ای از زمانها با عقب نشینی هم همراه بود ولی بصورت کلی عملیات در 6 مرحله ی
عمومی به اتمام رسید که در نقشه بالا میتوانید مشاهده کنید .
با
تکمیل محاصره حلب و بسته شدن راه امداد مسلحین حاضر در بخش های شرقی شهر
حلب ضربه ی روحی و سیاسی بزرگی بر پیکره ی مسلحین و حامیان منطقه ای آنها
وارد شد . از آنجا که این شهر در تعیین سرنوشت نبرد سوریه و منطقه نقش
بسیار مهمی دارد ؛ بنابراین بار دیگر اتاق فکر عملیات منطقه ای مخالفان دست
به کار شد تا شاید راهی برای برون رفت از این مشکل پیدا کند .