یخ بسته دستان کبود شهر

در ازدحام مبهم تردید

گاهی فروکش میکند سرما

در لابلای پنجه خورشید

 

محبوب من، ای نبض بیداری

در پیکر بی جان هر اسفند!

وقتی ترا کم دارد این زندان

گل میکنی با طرح صد لبخند

 

امسال هم "تحویل" میگیرم

اردیبهشتی ارغوانی را

با هرنگاه تازه می نوشم

انگورهای زندگانی را

 

هرعید درخاک تن جاده

تعبیر رستاخیز خواهد شد

قندیل های آسمان عشق

از کوهها سرریز خواهد شد

 

رنگین کمان آرزوها را

هربار میریزی به دامانم-

درمن بهاری سبز می روید

با اینکه ازجنس زمستانم!